هديه روز مردت رو جلوي همه بهت دادم...
بت خودم ميگفتم ديگه از هيچ كس نميترسم!!!
حتي از آقاجون!!!!
بايد همه بفهمن دنياي من كيه...
جلوي همشون هديه ات رو بهت دادم و هيچ كس هم حرفي نزد!!!
همه دوستان جمع بودن(كل اكيپ قديم...) و به شدت بهمون خوش گذشت...
يجوري كه دلم نميخواست صبح بشه...
ولي شد
و من صبحم رو تو آغوش ديگري بخير گفتم...
برچسب : نویسنده : kaffea بازدید : 209