من زنده به آنم که شوی منزل جانم…

ساخت وبلاگ

برایت مینویسم شاید یک روز...

زمانی که سوی چشمانت کم شده بود

زمانی که لرزش به دستانت افتاده بود

زمانی که به سختی قدم برمیداشتی

و از درد پا و کمر ناله میکردی

زمانی که دورت خالی بود از ادم هایی که در لحظه هایت عبور کرده اند

بنشینی روی صندلی روی تراس..

و در حالی که عینک ات را روی چشمانت تنظیم میکنی

تبلتت را باز کنی

و با فونت درشت این صفحات را ورق بزنی

بعد نگاهت را به دور دست بدوزی

و با مرور این لحظه ها

برای یک لحظه

قلبت را عشق و ارامش تسخیر کند...

نوشته هایی که امروز به داد من میرسند...

شاید یک روز برای تو هم تسکین بخش باشند...

شاید...

همیشه با همیم.....
ما را در سایت همیشه با همیم.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kaffea بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 17:15